استفاده كنندگان از اين هاست ملزم به رعايت قوانين كپي رايت و قوانين جمهوري اسلامي ايران هستند
براي استفاده از لينك زير ثبت نام كنين
اول قوانين و مقررات رو بخونين بعد برين صفحه اول و ثبت نام كنين
استفاده كنندگان از اين هاست ملزم به رعايت قوانين كپي رايت و قوانين جمهوري اسلامي ايران هستند
براي استفاده از لينك زير ثبت نام كنين
اول قوانين و مقررات رو بخونين بعد برين صفحه اول و ثبت نام كنين
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 849 | alik89 |
![]() |
1 | 1364 | alik89 |
![]() |
0 | 1695 | amirmail |
![]() |
0 | 1296 | amirmail |
![]() |
0 | 1350 | amirmail |
يک روزنامه ايراني حاشيههاي تماشاي بازي تيم ملي فوتبال ايران با نيجريه در چارچوب رقابتهاي جام جهاني 2014 از سوي هيات مذاکرهکننده هستهاي ايران در وين را روايت کرده است. |
![]() |
روزنامه دنياي اقتصاد نوشت: بازي اول ايران در جام جهاني مقابل نيجريه اين فرصت را فراهم کرد تا اعضاي تيم هستهاي و همچنين خبرنگاراني که به همراه وزير امور خارجه براي گفتوگوهاي هستهاي به وين سفر کرده بودند، در دفتر نمايندگي ايران به تماشاي فوتبال بنشينند.
مسئول ديپلماسي رسانهاي وزارت خارجه از طريق ايميل، هماهنگيهاي لازم براي حضور خبرنگاران را فراهم کرده بود. ساعت 9 به وقت وين (23:30 به وقت تهران)، اعضاي تيم هستهاي از جمله محمدجواد ظريف، عباس عراقچي و مجيد تختروانچي و ديگر افراد تيم مذاکره و همچنين خبرنگاران و عکاسان در اتاق مخصوص نمايندگي که گنجايش 50 نفر را داشت، بازي را با آب و تابهاي مخصوص ايراني به تماشا نشستند. اگرچه حس و حال بازي و مصادف شدن آن با مذاکرات هستهاي موجب شده بود تا هيجان و شور ايراني دوچندان شود اما اين مساله باعث نشد که ظريف، آرامش هميشگي خود را از دست بدهد. هر چند هرازگاهي با خنده و گپ و گفت با همکاران خود، موجب برانگيختن هيجان ديگر افراد ميشد. در مقابل اما شور و هيجان مضاعف مجيد تختروانچي، مذاکرهکننده ارشد ايران موجب شده بود با هر افت و خيز در بازي شاهد واکنشهاي متفاوت او در قامت يک ديپلمات باشيم که اين هيجان، هر از گاهي به عباس عراقچي ديگر عضو بلندپايه تيم هستهاي نيز انتقال پيدا ميکرد. حضور نداشتن دکتر جمشيد ممتاز حقوقدان برجسته کشور با وجود حضور همه افراد تيم هستهاي در سالن نيز در نوع خود جالب بود. اعضاي دفتر نمايندگي ايران در وين که واقع در خيابان يورگاسه در منطقه 3 وين و بالاتر از رود بزرگ دانوب بود، با آجيل و آبميوه از حاضرين پذيرايي ميکردند. يکي از نمايندگان دفتر با ديگر همکاران خود بر سر نتيجه در حال بحث بود و ميگفت اگر ايران بازي را ببرد، به همه شام خواهد داد. اگرچه نتيجه مساوي صفر - صفر باعث شد بهرغم کسب يک امتياز ارزشمند از بازي اول و مقابل تيم نيجريه، همگي خوشحال باشند اما خبرنگاران شام را از دست دادند و مجبور شدند پس از پايان بازي به فکر تهيه شام خود باشند. ظريف در پايان بازي گفت که اين بازي اگرچه مساوي تمام شد اما براي ما حکم برد - برد را داشت. در پايان هم ماشينهاي مستقر در ورودي دفتر ايران، خبرنگاران را به هتلهاي خود برگرداندند. |
«همه چیز خیلی ساده اتفاق میافتد. او برای تمرین به باشگاهی در فرشته رفته بود. مربیاش پرسید او را میشناسی؟ پسری ۲۲ ساله که تمرینش را کرده و دارد میرود خانه. مربی میگوید او علی است، پسر ناصر محمدخانی؛ پسری که همه فکر میکردند قطر است اما برگشته. پیدایش میکنیم. او چند روز بعد روبهرویمان نشسته. استیلش که حسابی شبیه فوتبالیستهاست. انگیزه زیادی دارد و آمده تا حرف بزند. از فوتبال میگوید. از این میگوید که چقدر پدرش را دوست دارد و چقدر در این سالها سختی کشیده.
او حالا دیگر به زندگی برگشته و در این گفتوگو بعد از ۱۱ سال از همه آن چیزهایی میگوید که یا دوستشان دارد یا از آنها بیزار است. او که آسیب دیده، جایی بعد از مصاحبه میگوید: «به اینکه نام خانوادگیام محمدخانی است، افتخار میکنم و اگر خودم هم جای بابایم را نگیرم، حتما پسردار میشوم و پسرم نام او را در فوتبال زنده نگه میدارد.»
بگوییم علی محمد خانی فوتبالیست یا علی محمدخانی پسر فوتبالیست؟
هرجفتش. نه خب بازی هم کردهام؛ هم در قطر و هم در ایران. هم فوتبالیست هستم، هم پسر فوتبالیست.
کدامش پررنگتر است؟
فکر کنم پسر فوتبالیست.
گفتی در قطر هم بازی میکردی به شکل حرفهای. فکر میکنم برای تیم الاهلی، درست است؟
بله
پدرت هم در الاهلی بازی میکرد؟
نه. بابا باشگاه القطر بود.
آنجا که رفتی چون شنیدند که پسر ناصر محمدخانی هستی، قبولت کردند؟
نه. اتفاقا در ایران که بازی میکردم در باشگاه راهآهن، مربی کارت من را نمیداد که بازی کنم. من نمیگویم بهترین بازیکن بودم ولی حقم بود که فیکس بازی کنم. نیم فصل شد ولی باز هم من را بازی ندادند. به بابا گفتم که اگر میشود تیمم را عوض کنم چون کارت من را نمیدهند و هر بار یک بهانهای میآورند. بابا تماس گرفت و دوباره رفتم قرارداد بستم. گفتند این طوری کارت بازیات میآید اما دوباره همان آش بود و همان کاسه.
رفتی راه آهن چون پدرت هم از همان جا شروع کرده بود؟
دقیقا. اتفاقا من همان موقع میتوانستم بروم در پرسپولیس بازی کنم ولی بابا گفت من از راهآهن شروع کردهام، تو هم از راهآهن شروع کن. من در شهر ری به مدرسه تربیت بدنی میرفتم، خب گفتم نزدیک است، پس به تیم راهآهن میروم. چند باری برای بازی رفتم، حتی نمیگفتند که کارتت نیامده و من را روی نیکمت میگذاشتند. کمی که پیگیر شدم، دیدم اصلا کارت من نیامده. بعد به بابا گفتم، بابا گفت خب بیا پرسپولیس زیر نظر عمو رحیم.
رحیم یوسفی؟
بله.
به همه پرسپولیسیهای قدیم عمو میگفتی؟
بله. ولی همه به آقای یوسفی عمو رحیم میگفتند. رفتم پرسپولیس ۲ ماه تمرین کردم. موقع بازیها هم نبود، بدنسازی بود. همان موقع، سربازی من هم نزدیک میشد، به بابا گفتم من میروم قطر.
چند سال قطر بودی؟
از ۱۱ تا ۱۶ سالگی، حدود ۵ سال آنجا بودم، بعد یک سال، یک سال و نیم آمدم ایران.
پس وقتی اوضاع داشت سخت میشد، رفتی.
سخت، اگر بازی میکردم که نمیرفتم.
بار اول کی به قطر رفتی؟
بار اول ۱۱ سالم بود. البته من متولد قطر هستم.
پدرت بال راست بازی میکرد. تو چطور؟
من خیلی دوست داشتم در پست بابا بازی کنم ولی آن موقع که من در الاهلی بازی میکردم، تاکتیک فرق داشت، اما در امید، من بال راست و چپ بازی میکردم یا پشت مهاجم بودم.
دو پا بودی؟
بله، دوپا بودم، ولی از وقتی یک پایم را عمل کردم، دیگر یک پایم را از دست دادم. پای چپم حتی از پای راستم بهتر بود. البته اولش هیچ فرقی نداشت، دو پایم مثل هم بودند.
به نظرت تفاوت تو و پدرت چیست؟
بابا از من خیلی باهوشتر بود.
از باورهای اشتباه میان عوام و حتی برخی نخبگان، استقلال و سلامت سیستم قضایی در دوره پهلوی دوم است، حال آنکه قطعاً چنین نبوده و فسادهای آشکاری که در این سیستم در دوران محمدرضا پهلوی رقم خورد، قابل چشم پوشی نیست. یکی از قضات کشور که در آن دوران جامعه وکالت بر تن داشته، یکی از همین روایات را که نشانه خوبی برای وضعیت جالب و تهوع آور سیستم قضایی در آن دوران است، عیان کرده است.
به گزارش «تابناک»، یکی از دروغهای بزرگی که در دهههای اخیر تکرار شده و متأسفانه بخشی از طبقه تحصیل کرده ایرانی نیز بدون تکیه بر مستندات مشخص به تکرارش پرداخته و می پردازند، سیستم قضایی مستقل رژیم پهلوی است و حتی تأکید بر سلامت این سیستم قضایی است؛ ادعایی که به سادگی قابل نقض است. کافی است به دادگاه مصدق و دکتر فاطمی توجه کرد و مستنداتی که نشان میدهد محمدرضا پهلوی نتیجه دادگاه این دو چهره تاریخی را پیش از برگزاری هر دادگاهی اعلام کرده بود.
مطابق با کتاب «ضد کودتا»ی کرمیت روزولت، روزولت در یکم شهریور پس از کودتا به ایران می رود و سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ملی را جویا شده و از محمدرضا شاه می پرسد: «میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کردهاند، چه فکری کردهاید؟» شاه می گوید: «در این مورد زیاد فکر کردهام. مصدق محاکمه می شود. (در این موقع لبهای شاه میلرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت... ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا میکنند. فاطمی، بیش از همه ناسزاگویی کرد. هم او بود که تودهایها را واداشت مجسمههای من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.» (صفحات 200 و 201)
طبیعتاً بر هیچ کس پوشیده نیست که سرنوشت مصدق و فاطمی چه شد و این دو چهره آزادی خواه و پرچمداران استقلال صنعت نفت، چه بر سرشان آمد. با این حال روایات دیگری نیز درباره سستی، عدم استقلال و فساد عیان سیستم قضایی در دوران پهلوی وجود دارد که نشان میدهد هرگونه تعبیر به استقلال یا سلامت مجموعه قضاییِ پهلوی دوم، حکم یک افسانه را داشته که با تاریخ سر ناسازگاری دارد.
جهانگیر مستوفی، رئیس شعبه چهارم وکلای دادگستری که از قضا در آن دوران وکیل بوده، روایت جالبی درباره قائقه آتشین، ملقب به گوگوش، یکی از بازیگران و خوانندگان صاحب نفوذ در آن دوران مطرح کرده که این عدم استقلال را به خوبی به تصویر میکشد و نشان میدهد تا چه میزان عمل به مر قانون در آن دوران بازیچه و از آرمانهای دست نیافتنی بوده است!
مستوفی در این باره در نسیم بیداری نوشته است: طبیعتاً بر هیچ کس پوشیده نیست که سرنوشت مصدق و فاطمی چه شد و این دو چهره آزادی خواه و پرچم داران استقلال صنعت نفت، چه بر سرشان آمد. با این حال روایتهای دیگری نیز درباره سستی، عدم استقلال و فساد عیان سیستم قضایی در دوران پهلوی وجود دارد که نشان میدهد هرگونه تعبیر به استقلال یا سلامت مجموعه قضاییِ پهلوی دوم، حکم یک افسانه را داشته که با تاریخ سر ناسازگاری دارد.
جهانگیر مستوفی رئیس شعبه چهارم وکلای دادگستری که از قضا در آن دوران وکیل بوده، روایت جالبی را در خصوص قائقه آتشین ملقب به گوگوشش یکی از بازیگران و خوانندگان صاحب نفوذ در آن دوران مطرح کرده که این عدم استقلال را به خوبی به تصویر میکشد و نشان میدهد که تا چه میزان عمل به مر قانون در آن دوران بازیچه و جزو آرمانهای دست نیافتنی بود «سالهای تحصیل من در دانشگاه تهران مصادف بود با کودتای ۲۸ مرداد که در دانشگاه، خفقان شدید حکمفرما بود و معمولاً کلاس درس، سربازی با تفنگ میایستاد و از تجمع بیش از دو نفر در محوطه دانشگاه و دورن کلاسها جلوگیری میکرد. آن روزها دلم میخواست زودتر وکیل شوم و باری از این مشکلات و بیعدالتیها بردارم؛ خامی و آزاداندیشی دوران جوانی بود. وقتی وکیل شدم، دیدم تفاوت میان چیزی که من میخواستم با آنچه عملاً انجام میشود، از زمین تا آسمان است.
خاطره جالبی که دارم از سالهای اول وکالتم بود. آن سالها افراد زیادی برای وکالت داوطلب نمیشدند و بنابر این پروندههای خاص ممکن بود سهم هر فردی شود. تابستان سال ۵۲ بود. از آن تابستانهای گرم که فعالیت جریانهای مختلف سیاسی هم بر گرمای آن میافزود تا جایی که زندگی را سخت میکرد! بازار موسیقی هم داغ بود و هر خوانندهای برای خود هوادارانی داشت. اگر کسی از این جماعت میتوانست با دربار هم ارتباط پیدا کند، برای خودش قدرتی دست و پا میکرد و به قول معروف «نانش در روغن» بود.
تیرماه بود که یکی از دوستان دوران دانشگاه با من تماس گرفت و پیگیری پروندهای را به من سپرد. آن روز درباره مشکل توضیحی نداد و فقط گفت مشکل دعوای مالی است. برای روز پنجشنبه وقت دادم و روز موعود مردی میانه سال به سراغم آمد که فرد موجهی به نظر میرسید. او از کیفش یک فقره چک درآورد و از من پرسید که میتوانم آن را برایش نقد کنم یا نه؟
معلوم بود که این چک برگشتی، متعلق به فرد مهمی است که برای نقد کردن آن نیازمند وکیل شده است. رقم چک بسیار بالا بود؛ یک میلیون تومان که برای سال ۵۲ ثروت کلانی به حساب میآمد. پای چک را هم فردی امضاء کرده بود که در آن زمان همه او را میشناختند و خواننده معروفی بود. چک متعلق به گوگوش بود.
طی کردن مراحل قانونی برای دادگاهی شدن صاحب چک بیمحل، خیلی طول نکشید. خوب میدانستم رای دادگاه دو حالت بیشتر ندارد؛ یا صاحب چک باید پول را میداد یا راهی زندان میشد. روز دادگاه فرارسید. من و موکلم در کمال خوش باوری در دادگاه حاضر شدیم. گوگوش هم آمد. کسی هم همرانش نبود. فکر میکردم برای خودش وکیل بیاورد تا در صورت ناتوانی مالی، راهی زندان نشود اما او فقط وارد دادگاه شد، به قاضی اعلام کرد مبلغ چک را ندارد که پردازد و از در دیگر خارج شد، بدون اینکه مشکلی برایش ایجاد شود. قاضی حتی از او یک تعهد ساده هم نگرفت تا دل ما خنک شود. این موضوع تا مدتها نقل رسانهها و محافل حقوقی آن زمان بود که البته فایدهای هم نداشت. اینجا بود که فاصله آرمان و آرزو با واقعیتهای جاری جامعه را متوجه شدم!».
گوگوش از خوانندگان معتمد دربار بود و خوانندگی او در جشنهای دربار از جمله جشن تولد رضا پهلوی، پسر محمدرضا شاه مشهور است و ظاهراً به همین دلیل، سیستم قضایی وقت جرأت نقد چکهای او و همسر اولش محمد قربانی را نداشته است.
حدود هشت سال پیش و در آستانه جام جهانی 2006 آلمان یک زن ایرانی مقیم آلمان با نام سمیرا سمیعی با این ادعا که همسر دوم مهدی مهدوی کیاست غوغایی را در رسانه های ایرانی به پا کرد. البته این ماجرا خیلی زود فروکش کرد اما با گذشت هشت سال از این اتفاق در حالی که مهدوی کیا زندگی بی حاشیه و آرامی را در کنار همسر و دختر 14 ساله خود می گذراند یک روزنامه ورزشی اقدام به گفت و گو با سمیرا سمیعی کرده است.
البته این روزنامه ورزشی ید تولایی در دخالت و سرک کشیدن به خصوصی ترین زوایای زندگی فوتبالیست ها دارد از جمله ماجرای تولد دختر ناخواسته یکی از فوتبالیست های مشهور گرفته تا ..... به هر حال گفت و گو با سمیرا سمیعی بسیار تامل برانگیز است.
اینکه جمله او مبنی بر اینکه " ماجرای من و مهدوی کیا هشت سال پیش تمام شد" تیتر یک این روزنامه ورزشی شود چه دلیلی می تواند داشته باشد جز حاشیه سازی برای یکی از بااخلاق ترین اسطوره های ورزشی ایران. زنی که هشت سال پیش در رسانه های ورزشی و حتی غیر ورزشی ایرانی غوغایی به پا کرد سر و کله اش دوباره پیدا شد همانطور که هشت سال پیش نیز در آستانه جام جهانی 2006 نیز ناگهانی آمد. او با کدام ارتباط خیلی راحت با رسانه ها صحبت می کند همانطور که هشت سال پیش به تیتر یک روزنامه ها تبدیل شد؟! بعید نیست این روزنامه ورزشی چندی دیگر به سراغ "کاملیا انتخابی فرد" برود و خاطرات شیرین او با آقای (...) را دوباره بازگو کند!
ليگ قهرمانان آسيا تراکتورسازي در مقابل الاتحاد با 10 بازيکن به پيروزي رسيد. |
![]() |
در اين بازي که بيش از 40 هزار هوادار تراکتورسازي از نزديک شاهد اين بازي بودند دو تيم در نيمه اول که بازي تا حدي به سود تراکتورسازي بود بدون گل به رختکن رفتند.
در نيمه دوم اما بازي با حملات تراکتورسازي در جريان بود که علي کريمي در دقيقه 59 به دليل انجام خطا و گرفتن کارت زرد دوم از بازي اخراج شد تا به تيمش شوک وارد کند. با اين حال توني مهاجم تيمش را با مهاجم تعويض کرد تا نشان دهد که دفاع در تفکراتش جايي ندارد حتي اگر يک بازيکن هم کمتر در زمين داشته باشد. با 10 نفره شدن تراکتورسازي اين الاتحاد بود که کم کم خودش را جلو کشيد و چند موقعيت خيلي خوب به دست آورد که مي توان به ضربه سرکش عبدالرحمان که از کنار تير دروازه تراکتورسازي رد شد و ضربه دقيقه 80 که به تيرک دروازه تراکتورسازي برخورد کرد اشاره کرد. الاتحاد که با 10 نفره شدن تبريزي ها جلو کشيده بود اما نتوانست راه به جايي ببرد و تراکتورسازي هم با تعويض هايي که کرد موفق نشد دروازه اين تيم که از سال 1927 تشکيل شده را به خطر بيندازد تا اين که در دقيقه 82 با حرکت فوقالعاده کريم انصاري فرد اين تبريز بود که به جشن و سرور تبديل شد تا پرافتخارترين تيم باشگاهي در ليگ قهرمانان آسيا دست خالي به جده باز گردد. اين برد در اولين بازي مي تواند براي تراکتورسازي شروعي اميدوار کننده باشد چرا که اين تيم در آخرين ديدارش در ليگ برتر با 3 گل در همين زمين مقابل راه آهن شکست خورده بود و با اين نتيجه شاگردان توني اوليويرا با روحيه بيشتري به ديدار لخويا در قطر بروند. اين بازي در دقايق آخر با طعم درگيري هم مواجه شد که البته با دخالت داور موضوع فيصله پيدا کرد. حالا تراکتورسازي همانند سال گذشته که هفته اول ليگ قهرمانان را در تبريز با نتيجه 3 بر يک از الجزيره امارات بازي را برد در دومين حضورش هم با برد بازي ها را آغاز مي کند؛ آن هم با تيمي 10 نفره. در اين بازي مهدي کياني و علي کريمي با کارت زرد داور هنگ کنگي مواجه شدند که کريمي با گرفتن کارت زرد دوم از بازي اخراج هم شد. اين ديدار در نيمه دوم 6 دقيقه وقت اضافه داشت! در اين ديدار تراکتورسازي با ترکيب حامد لک، مهدي کياني، مهدي کريميان( 90+4 ميثم بائو)، علي کريمي، جواد کاظميان (دقيقه 57 محمد ابراهيمي) ، کريم انصاريفرد، مسعود ابراهيمزاده، محمد نصرتي، ميلاد فخرالديني، سعيد دقيقي (دقيقه 64 فرشاد ابراهيم زاده) و مرتضي اسدي به مصاف الاتحاد عربستان رفت. |
شادي هواداران تراکتور در خيابانهاي تبريزکافی نت سهندیه تبریز نیز این قهرمانی را خدمت مردم خونگرم تبریز تبریک عرض می نمایدمردم شهر تبريز بعد از قهرماني تيم فوتبال تراکتورسازي در خيابانها به شادي پرداختند. |
![]() |
تراکتورسازي توانست مقابل مس کرمان به پيروزي برسد و قهرمان جام حذفي شود.
بعد از قهرماني تراکتورسازي عده اي از مردم شهر به خيابان آمدند و به شادي پرداختند. ماشينها با چراغ روشن به طور دائم بوق ميزدند. عده از مردم با پخش گل و شيريني قهرماني تراکتورسازي را جشن گرفتند. قرار است ساعت 21 و 30 دقيقه امشب بعد از بازگشت تراکتورسازي به تبريز در ترمينال حجاج از بازيکنان استقبال کنند. مسئولین استانی، اصحاب رسانه و کاروان تراکتورسازی با پرواز مستقیم هواپیمایی آتا کرمان را به سمت فرودگاه بین المللی تبریز ترک خواهند کرد تا امشب با حضور در بتریز جشن قهرمانی جام حذفی را در کنار هواداران پرشور این تیم برگزار کنند.
به گزارش آناج، تیم تراکتورسازی تبریز که قرار بود بعد از اتمام دیدار فینال جام حذفی با پرواز چارتر هواپیمایی آتا ساعت 20 کرمان را به مقصد تبریز ترک کند، با تاخیری یک ساعته راهی تبریز خواهد شد.طبق آخرین اخبار بدست آمده هواپیمای چارتر تراکتورسازی حدود ساعت 22:30 وارد تبریز خواهد شد که همین موضوع میتواند جشن قهرمانی این تیم در سالن حجاج فرودگاه تبریز را که قرار بود ساعت 21:30 با حضور بازیکنان و مردم انجام شود با تاخیر روبرو کند. مسئولین استانی، اصحاب رسانه و کاروان تراکتورسازی با پرواز مستقیم هواپیمایی آتا کرمان را به سمت فرودگاه بین المللی تبریز ترک خواهند کرد تا امشب با حضور در تبریز جشن قهرمانی جام حذفی را در کنار هواداران پرشور این تیم برگزار کنند. |
تعداد صفحات : 5