loading...

پارتی پاتوق

عکس بازیگران

معرفی بهترین سایت هاست رایگان ایران

استفاده كنندگان از اين هاست ملزم به رعايت قوانين كپي رايت و قوانين جمهوري اسلامي ايران هستند

براي استفاده از لينك زير ثبت نام كنين

اول قوانين و مقررات رو بخونين بعد برين صفحه اول و ثبت نام كنين


http://hostraygan.com/l

آخرین ارسال های انجمن
کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1209 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (1)

 

منگ‌هانگ ژانگ یا به قولی اهالی سریال «پایتخت» ماهان از ورودش به ایران، گرسنگی کشیدن در ماه اول حضورش در کشور ما، اولین باری که دوغ نوشیده، علاقه به فرهنگ ایرانی، حجاب و مولانا و البته این نکته حرف زد که دیزی را خیلی دوست دارد.
گروه فرهنگی مشرق - صدایش می‌کنم خانم جانگ و علیرضا خمسه سریع می‌گوید اسم او ماهان است، یعنی آنها ماهان صدایش می‌کنند. در این لحظه مصاحبه‌ام با بازیگر زن چینی سریال «پایتخت3» تمام شده اما با تذکر خمسه از او می‌خواهم نامش را برایم بنویسد. گرچه خودش می‌گوید دستخط فارسی‌اش خیلی بد است و ضمن اینکه توضیح می‌دهد عیبی ندارد اگر دلم خواست اسم فامیلش را دوم بنویسم و اسم کوچکش را اول (چون آنها برعکس عمل می‌کنند) می‌نویسد: Zhang Menghan. بعد توضیح می‌دهد که به فارسی اسمش را در کارت دانشجویی‌اش اینطور نوشته‌اند: منگ‌هان ژانگ.
 
منگ‌هان یا به قول پایتختی‌ها ماهان، خوش برخورد و البته خوش خنده است. صادقانه جواب سوال‌هایم را می‌دهد و مدام دستش به شال روی سرش است و آن را جابجا می‌کند. سعی می‌کنم شمرده سوال کنم و او با دقت گوش می‌دهد و آرام آرام فارسی صحبت می‌کند. کمتر پیش می‌آید فعلی را اشتباه بگوید. شاید برایتان جالب باشد بدانید غذای ایرانی مورد علاقه او دیزی است و به مولانا و نی نامه علاقه دارد.
 
گفتگویمان را که در بالکن دفتر تهیه‌کننده «پایتخت» و روی صندلی‌های راحتی آن انجام شد در ادامه می‌خوانید:
 
*شما چه زمانی به ایران آمدید؟
 
- چهار سال و نیم پیش بود، زمستان 2009.
 
*تمام این چهار سال ساکن ایران بودید؟
 
- بله. البته هر سال یکی دو بار به کشورم برمی‌گردم.
 
*چطور پایتان به ایران باز شد؟
 
- در چین زبان فارسی خواندم. البته رشته اصلی‌ام انگلیسی بود و بعد از آن چند زبان دیگر هم انتخاب کردم؛ ژاپنی، آلمانی و فارسی. با مقایسه این زبان‌ها تصمیم گرفتم فارسی را ادامه بدهم.
 
*یعنی شما این چند زبان را بلد هستید؟
 
- من فقط انگلیسی و فارسی می‌توانم بنویسم و بخوانم و بعد از یاد گرفتن فارسی دیگر ژاپنی و آلمانی نمی‌توانم صحبت کنم. چینی را هم که حرفه‌ای صحبت می‌کنم.
 
*درستان که تمام شود به چین برمی‌گردید یا می‌خواهید در ایران بمانید؟
 
- هنوز تصمیم نگرفته‌ام. شاید همچنان رفت و آمد داشته باشم و چند ماه ایران بمانم و چند ماه چین.
 
*شما ازدواج کرده‌اید؟
 
- نه هنوز.
 
*ممکن است با یک ایرانی ازدواج کنید؟
 
- بستگی به اینکه چه کسی باشد دارد. بله. اگر خدا بخواهد.
 
*شما مسلمان هستید؟
 
- هنوز نه.
 
*چطور شد که بازیگر پایتخت شدید؟
 
- مرا سفارت چین معرفی کرد.
 
*خودتان به بازیگری علاقه داشتید؟ سابقه‌ای در این هنر دارید؟
 
- قبلا که در پکن بودم برنامه تلویزیونی انجام دادم اما سریال نبود. بلکه برنامه‌های تفریحی بود.
 
*یعنی شما مجری بودید؟
 
- بله. در سی سی تی وی، پکن تی وی و چند تلویزیون مختلف یک سال و خرده‌ای اجرا می‌کردم.
 
*پس معروف بودید؟
 
- معروف که نه اما مردم بابت آن یک سال مرا می‌شناسند.
 
*مردم شما سریال «پایتخت» را هم دیدند؟
 
- بله چینی‌هایی که در ایران هستند و فارسی بلدند دیده‌اند. چینی‌ها زیاد زبان فارسی را یاد می‌گیرند.
 
*خانواده‌تان هم دیده‌اند؟
 
- بابا و مامانم هنوز‌ آن را ندیده‌اند. اما من می‌خواهم دی وی دی‌اش را بخرم و برایشان بفرستم. این هدیه خوبی است.
 
*پدر و مادرتان درباره دوری از شما و زندگی‌تان در ایران چه نظری دارند؟
 
- برایشان خیلی جالب است. چون ما چینی‌‌ها تا به حال یک خانم با روسری در تلویزیون ندیده‌ بودیم. من هم که اولین بار به ایران آمدم به خانم‌ها با تعجب نگاه می‌کردم. چون قبلا ندیده بودم که یک خانم با حجاب چه شکلی است.
 
*اگر باز هم به شما پیشنهاد بازیگری شود می‌پذیرید؟
 
- اگر فیلمنامه خیلی جالب باشد حتما این کار را می‌کنم.
 
*سیروس مقدم را از قبل می‌شناختید؟
 
- نه قبلا نمی‌شناختم.
 
*او کارگردان بسیار مطرحی در ایران است که سریال‌های زیادی ساخته است.
 
- خارجی‌ها معمولا تلویزیون نگاه نمی‌کنند چون مشکل زبان داریم. معمولا برنامه‌های کودک نگاه می‌کنیم.
 
*چرا؟
 
- چون زبان آن ساده‌تر است و ما متوجه می‌شویم. اما در سریال تند تند حرف می‌زنند و ما نمی‌فهمیم.
 
*دیالوگ‌های «پایتخت» را که متوجه می‌شدید؟
 
- بله چون چندبار تکرار می‌شد متوجه می‌شدم. توضیحات دوستان هم کمک می‌کرد. اما اگر یک سریال دیگر ببینم اکثرا متوجه منظورشان نمی‌شوم. چون اصطلاحات زیادی استفاده می‌کنند. صحبت با لهجه محلی هم باعث می‌شود حرف‌ها برایم نامفهوم باشد.
 
*در چین هم مردم با لهجه صحبت می‌کنند؟
 
- بله لهجه‌های زیادی داریم.
 
*صحبت کردن خود شما به چینی هم با لهجه است؟
 
- بله. من لهجه دارم. اما پدر و مادرم یک لهجه دیگر دارند. خیلی عجیب و غریب و جالب است.
 
*چرا لهجه شما با آنها فرق می‌کند؟
 
- پدر و مادرم 30، 40 سال پیش وقتی بچه بودند در روستا زندگی می‌کردند اما بعد به شهر مهاجرت می‌کنند. بنابراین با لهجه صحبت می‌کنند. من نمی‌توانم دقیقا با لهجه آنها صحبت کنم.
 
*سکانسی در سریال بود که شما در لحظه سال تحویل با زبان چینی دعا می‌کردید. این دعا بداهه بود یا در فیلمنامه نوشته شده بود؟
 
- من همان چیزی که از دلم می‌آمد و اگر در واقعیت هم بود این دعاها را می‌کردم، گفتم. بعد آقای سیروس مقدم گفت چه گفتی ما که نفهمیدیم؟! من هم ترجمه کردم.
 
*پس آن حرف‌ها آرزوهای خودتان بود.
 
- بله. اینطوری می‌توانستم خیلی راحت‌تر و طبیعی‌تر صحبت کنم.
 
*شما بازیگران ایرانی را می‌شناختید؟
 
- یک ایرانی در اپرای پکن بود که بازی می‌کرد او را دیده بودم اما اسم او را حفظ نیستم.
 
*پس در «پایتخت» بود که با سینما و تلویزیون ایران آشنا شدید.
 
- بله همه چیز برای من جدید بود.
 
*در ادبیات فارسی به چه نویسنده یا شاعری علاقه دارید؟
 
- مولانا. مثلا نی نامه را خیلی دوست دارم. مثنوی معنوی و غزلیات شمس هم همینطور.
 
*تا به حال مشاعره کرده اید؟
 
- مشاعر؟
 
*مشاعره. یعنی شما یک بیت شعر می‌خوانید و نفر بعدی با حرف انتهایی آن بیت، شعر دیگری را از حفظ می‌خواند.
 
- نه آن خیلی سخت است! «مشاعر» برای خارجی‌ها واقعا دشوار است. ما نمی‌توانیم مثل ایرانی‌ها به فارسی فکر کنیم و مثل کودکان درس می‌خواندیم و برنامه کودک نگاه می‌کردیم.
 
*چه چیزی برای شما در ایران از همه جالب‌تر بود؟
 
- پیش از اولین باری که من به ایران بیایم هیچوقت یک خانم با چادر ندیده بودم. خانم‌های چادری را خیلی نگاه می‌کردم. جالب‌تر اینکه وقتی سوار اتوبوس شدم دیدم زن و مردها جدا از هم می‌نشینند. فرهنگ ایران هم خیلی برایم جالب است. اکثر چیزهایی که در ایران دیدم برای اولین بار بود.
 
*درباره غذاهای ایرانی چه نظری دارید؟
 
- همه غذاها را اولین بار اینجا خوردم. خیلی جالب بود. من هر چیزی که در بازار می‌دیدم نمی‌دانستم چیست و انگار کاملا یک دنیای جدید را تجربه کردم.
 
*کدام غذای ایرانی را دوست دارید؟ اصلا این غذاها با ذائقه‌تان جور در می‌آید؟
 
- بله. دیزی را خیلی دوست دارم. یادم می‌آید اولین بار در ایران دوغ خوردم. (قهقهه می‌زند) ایرانی‌ها خیلی به من تعارف می‌کنند و فکر می‌کنم از من پذیرایی کردند. مدام می‌گفتند بفرمایید بفرمایید و من گفتم باشه و دوغ را خوردم و آخ...!
 
*خوشتان نیامد؟
 
- اصلا نمی‌توانستم تحمل کنم. اما حالا عادت کرده‌ام. ما دوغ نداریم. ماست ما هم با ماست ایرانی فرق می‌کند. غذا کاملا متفاوت است. مزه، رنگ و همه چیز فرق می‌کند.
 
*ماست شما با ماست ما چه فرقی می‌کند؟
 
- ماست شما خیلی ترش است اما آنجا ما ماست شیرین می‌خوریم. من یک ماه اولی که ایران بودم هیچ غذایی نخوردم.
 
*ما اینجا رستوران چینی هم داریم.
 
- اولین باری که به ایران آمدم نمی‌دانستم رستوران چینی کجا است. فارسی هم بلد نبودم و فقط انگلیسی حرف می‌زدم. پسران ایرانی مدام با من صحبت می‌کردند و من خیلی خوشحال شدم. فکر می‌کردم خیلی خوشگل هستم. بعد از چند سال فهمیدم خارجی بودن من برای مردم جالب است.
 
*غیر از تهران به مناطق دیگر ایران هم رفته‌اید.
 
- بله. اکثر شهرهای شمال را رفته‌ام. از شمال تا جنوب را دیده‌ام. از دریای خزر و اکثر شهرهای که اطراف آن قرار دارند تا جنوب جزیره‌های قشم و هرمز را دیده‌ام.
 
*تا به حال مشهد هم رفته‌اید.
 
- بله.
 
*زیارت در فرهنگ شما هم هست؟
 
- من هیچوقت مثل زیارت شما تجربه نکرده بودم. همه چیز جدید بود. ما هم مسلمان داریم اما آنها از فرهنگ ما دور هستند و با هم در یک شهر زندگی نمی‌کنیم. بلکه در شهر دیگری هستیم. من در شهری کوچک به نام رویان زندگی می‌کردم.
 
*مناطق توریستی یا بناهای تاریخی مثل تخت جمشید را هم دیده‌‌اید؟
 
- بیشتر اصفهان و یزد رفتم. شیراز نرفتم. خیلی جالب است. من اکثر شهرهای ایران رفته‌ام.
 
*شما به فارسی هم راحت می‌نویسید؟
 
- راحت نیست و دستخط من هم خیلی زشت است. اما می‌خواهم این را بگویم که در این چهار سال و نیم خیلی به من خوش گذشت و راضی بودم. انتظار نداشتم یک بار در ایران فیلم بازی کنم و خیلی تجربه خوبی بود. امیدوارم روزی که به چین برگردم، درباره این تجربه مقاله بنویسم. امیدوارم یک کتاب درباره فرهنگ ایران بنویسم و در چین چاپ کنم تا بیشتر مردم چینی فرهنگ ایران را بشناسند و فارسی یاد بگیرند.
کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1799 چهارشنبه 06 فروردین 1393 نظرات (0)
یک میلیون تومان که برای سال ۵۲ ثروت کلانی به شمار می‌آمد... طی کردن مراحل قانونی برای دادگاهی شدن صاحب چک بی‌محل، خیلی طول نکشید. خوب می‌دانستم رای دادگاه دو حالت بیشتر ندارد؛ یا صاحب چک باید پول را می‌داد یا راهی زندان می‌شد...
کد خبر: ۳۸۸۶۸۰
تاریخ انتشار: ۰۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۸ - 25 March 2014

از باورهای اشتباه میان عوام و حتی برخی نخبگان، استقلال و سلامت سیستم قضایی در دوره پهلوی دوم است، حال آنکه قطعاً چنین نبوده و فسادهای آشکاری که در این سیستم در دوران محمدرضا پهلوی رقم خورد، قابل چشم پوشی نیست. یکی از قضات کشور که در آن دوران جامعه وکالت بر تن داشته، یکی از همین روایات‌ را که نشانه خوبی برای وضعیت جالب و تهوع آور سیستم قضایی در آن دوران است، عیان کرده است.

به گزارش «تابناک»، یکی از دروغ‌های بزرگی که در دهه‌های اخیر تکرار شده و متأسفانه بخشی از طبقه تحصیل کرده ایرانی نیز بدون تکیه بر مستندات مشخص به تکرارش پرداخته‌ و می پردازند، سیستم قضایی مستقل رژیم پهلوی است و حتی تأکید بر سلامت این سیستم قضایی است؛ ادعایی که به سادگی قابل نقض است. کافی است به دادگاه مصدق و دکتر فاطمی توجه کرد و مستنداتی که نشان می‌دهد محمدرضا پهلوی نتیجه دادگاه این دو چهره تاریخی را پیش از برگزاری هر دادگاهی اعلام کرده بود.

مطابق با کتاب «ضد کودتا»ی کرمیت روزولت، روزولت در یکم شهریور پس از کودتا به ایران می رود و سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ملی را جویا شده و از محمدرضا شاه می پرسد: «میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کرده‌اند، چه فکری کرده‌اید؟» شاه می گوید: «در این مورد زیاد فکر کرده‌ام. مصدق محاکمه می شود. (در این موقع لب‌های شاه می‌لرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت... ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا می‌کنند. فاطمی، بیش از همه ناسزاگویی کرد. هم او بود که توده‌ای‌ها را واداشت مجسمه‌های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.» (صفحات 200 و 201)

طبیعتاً بر هیچ کس پوشیده نیست که سرنوشت مصدق و فاطمی چه شد و این دو چهره آزادی خواه و پرچمداران استقلال صنعت نفت، چه بر سرشان آمد. با این حال روایات دیگری نیز درباره سستی، عدم استقلال و فساد عیان سیستم قضایی در دوران پهلوی وجود دارد که نشان می‌دهد هرگونه تعبیر به استقلال یا سلامت مجموعه قضاییِ پهلوی دوم، حکم یک افسانه را داشته که با تاریخ سر ناسازگاری دارد.

جهانگیر مستوفی، رئیس شعبه چهارم وکلای دادگستری که از قضا در آن دوران وکیل بوده، روایت جالبی درباره قائقه آتشین، ملقب به گوگوش، یکی از بازیگران و خوانندگان صاحب نفوذ در آن دوران مطرح کرده که این عدم استقلال را به خوبی به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد تا چه میزان عمل به مر قانون در آن دوران بازیچه و از آرمان‌های دست نیافتنی بوده است!

مستوفی در این باره در نسیم بیداری نوشته است: طبیعتاً بر هیچ کس پوشیده نیست که سرنوشت مصدق و فاطمی چه شد و این دو چهره آزادی خواه و پرچم داران استقلال صنعت نفت، چه بر سرشان آمد. با این حال روایت‌های دیگری نیز درباره سستی، عدم استقلال و فساد عیان سیستم قضایی در دوران پهلوی وجود دارد که نشان می‌دهد هرگونه تعبیر به استقلال یا سلامت مجموعه قضاییِ پهلوی دوم، حکم یک افسانه را داشته که با تاریخ سر ناسازگاری دارد.

جهانگیر مستوفی رئیس شعبه چهارم وکلای دادگستری که از قضا در آن دوران وکیل بوده، روایت جالبی را در خصوص قائقه آتشین ملقب به گوگوشش یکی از بازیگران و خوانندگان صاحب نفوذ در آن دوران مطرح کرده که این عدم استقلال را به خوبی به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که تا چه میزان عمل به مر قانون در آن دوران بازیچه و جزو آرمان‌های دست نیافتنی بود «سال‌های تحصیل من در دانشگاه تهران مصادف بود با کودتای ۲۸ مرداد که در دانشگاه، خفقان شدید حکم‌فرما بود و معمولاً کلاس درس، سربازی با تفنگ می‌ایستاد و از تجمع بیش از دو نفر در محوطه دانشگاه و دورن کلاس‌ها جلوگیری می‌کرد. آن روز‌ها دلم می‌خواست زود‌تر وکیل شوم و باری از این مشکلات و بی‌عدالتی‌ها بردارم؛ خامی و آزاداندیشی دوران جوانی بود. وقتی وکیل شدم، دیدم تفاوت میان چیزی که من می‌خواستم با آنچه عملاً انجام می‌شود، از زمین تا آسمان است.

خاطره جالبی که دارم از سال‌های اول وکالتم بود. آن سال‌ها افراد زیادی برای وکالت داوطلب نمی‌شدند و بنابر این پرونده‌های خاص ممکن بود سهم هر فردی شود. تابستان سال ۵۲ بود. از آن تابستان‌های گرم که فعالیت جریان‌های مختلف سیاسی هم بر گرمای آن می‌افزود تا جایی که زندگی را سخت می‌کرد! بازار موسیقی هم داغ بود و هر خواننده‌ای برای خود هوادارانی داشت. اگر کسی از این جماعت می‌توانست با دربار هم ارتباط پیدا کند، برای خودش قدرتی دست و پا می‌کرد و به قول معروف «نانش در روغن» بود.

تیرماه بود که یکی از دوستان دوران دانشگاه با من تماس گرفت و پیگیری پرونده‌ای را به من سپرد. آن روز درباره مشکل توضیحی نداد و فقط گفت مشکل دعوای مالی است. برای روز پنجشنبه وقت دادم و روز موعود مردی میانه سال به سراغم آمد که فرد موجهی به نظر می‌رسید. او از کیفش یک فقره چک درآورد و از من پرسید که می‌توانم آن را برایش نقد کنم یا نه؟

معلوم بود که این چک برگشتی، متعلق به فرد مهمی است که برای نقد کردن آن نیازمند وکیل شده است. رقم چک بسیار بالا بود؛ یک میلیون تومان که برای سال ۵۲ ثروت کلانی به حساب می‌آمد. پای چک را هم فردی امضاء کرده بود که در آن زمان همه او را می‌شناختند و خواننده معروفی بود. چک متعلق به گوگوش بود.

طی کردن مراحل قانونی برای دادگاهی شدن صاحب چک بی‌محل، خیلی طول نکشید. خوب می‌دانستم رای دادگاه دو حالت بیشتر ندارد؛ یا صاحب چک باید پول را می‌داد یا راهی زندان می‌شد. روز دادگاه فرارسید. من و موکلم در کمال خوش باوری در دادگاه حاضر شدیم. گوگوش هم آمد. کسی هم همرانش نبود. فکر می‌کردم برای خودش وکیل بیاورد تا در صورت ناتوانی مالی، راهی زندان نشود اما او فقط وارد دادگاه شد، به قاضی اعلام کرد مبلغ چک را ندارد که پردازد و از در دیگر خارج شد، بدون اینکه مشکلی برایش ایجاد شود. قاضی حتی از او یک تعهد ساده هم نگرفت تا دل ما خنک شود. این موضوع تا مدت‌ها نقل رسانه‌ها و محافل حقوقی آن زمان بود که البته فایده‌ای هم نداشت. اینجا بود که فاصله آرمان و آرزو با واقعیت‌های جاری جامعه را متوجه شدم!
».

گوگوش از خوانندگان معتمد دربار بود و خوانندگی او در جشن‌های دربار از جمله جشن تولد رضا پهلوی، پسر محمدرضا شاه مشهور است و ظاهراً به همین دلیل، سیستم قضایی وقت جرأت نقد چک‌های او و همسر اولش محمد قربانی را نداشته است.

کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1629 یکشنبه 25 اسفند 1392 نظرات (0)

عکس های جدید جنیفر لوپز را با یک تیپ زیبای صورتی مشاهده می کنید که در حال رفتن به برنامه آمریکن آیدل است.جنیفر لوپز یکی از داوران فصل سیزدهم برنامه آمریکن آیدل است.

a00f4991f14a08974efd623437ebba5f لباس خاص و بدن نمای جنیفر لوپز به رنگ صورتی

bfcded37346f43d29414a4af25ccdd69 لباس خاص و بدن نمای جنیفر لوپز به رنگ صورتی

کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1409 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (0)

دانلود فیلم در ادامه مطلب برای اعضای سایت ( عضویت در یک دقیقه )

هنگامی که برای فیلم «هیس...» تحقیقات می‌‌کردم و با موارد متعددی مواجهه حضوری یا مکتوب داشتم، درباره برخی اتفاقات که در حوزه ورزش همچون ‌شنا برای پسر‌ها رخ داده نیز مطالب مستندی ‌خواندم. بار سنگینی را به دوش می‌کشیدم. برای همین‌ تلاش کردم با فیلم آخرم، بخشی از آن را به تصویر بکشم.‌
 
پوران درخشنده ضمن بیان تألم روحی‌ پس از اطلاع از وقایع رخ داده در مدارس فوتبال برای کودکان پسر، از حرکتی که برای مبارزه با کشتن روح کودکان این سرزمین شکل گرفته، حمایت و از شجاعتی که در پوشش زوایای پنهان این فاجعه انسانی نهفته است، قدردانی کرد.

به گزارش «تابناک»، کارگردان فیلم درخشان «هیس! دختر‌ها فریاد نمی‌زنند» با تأکید بر ابعاد وسیعی که برخی از حوادث به ظاهر کوچک نظیر تعرض به کودکان در جامعه پدید می‌آورد، از لزوم توجه بیشتر افکار عمومی به این مسأله و آگاه‌سازی بیش از پیش خانواده‌ها و به ویژه ‌کودکان نسبت به چنین اتفاقاتی سخن به میان آورد و خواستار حفظ مستمر و فراگیری این توجه عمومی برای کاهش چنین رویدادهایی در سطح جامعه ایران شد.

پوران درخشنده در گفت‌و‌گو با «تابناک» ضمن اشاره به سلسله مطالب «تابناک» پیرامون تعرض به کودکان از بیان این مطالب و رسانه‌ای شدنش در عوض پرده‌پوشی بی‌جا، حمایت ‌و خاطرنشان کرد: آنچه شما در قالب انتشار این اخبار انجام دادید و آن حرکتی که آقای فریادشیران و آقای شجاعی در همین راستا پی گرفته‌اند، ریسکی بوده که به جان خریده‌اند و منافع شخصی‌شان را ـ که شاید به خطر بیفتد ـ برای پیگیری این موضوع حیاتی به گوشه‌ای نهاده‌اند و ‌نمی‌توان شجاعتی که این رسانه و این اشخاص انجام دادند، نادیده انگاشت.
از شنیدن اظهارات مسعود شجاعی درباره تعرض به کودکان گریستم

این کارگردان متعهد سینما افزود: هنگامی که برای فیلم «هیس...» تحقیقات می‌‌کردم و با موارد متعددی مواجهه حضوری یا مکتوب داشتم، درباره برخی اتفاقات که در حوزه ورزش همچون ‌شنا برای پسر‌ها رخ داده نیز مطالب مستندی ‌خواندم. بار سنگینی را به دوش می‌کشیدم. برای همین‌ تلاش کردم با فیلم آخرم، بخشی از آن را به تصویر بکشم.؛ اما ‌ابعاد ماجرا، وسیع‌تر، حساس‌تر و دردآور‌تر از آن است که بتوان ‌کامل آن را انتقال داد.

این کارگردان متعهد سینمای ایران تأکید کرد: انتظارم این است که نمایندگان مجلس نیز در چنین مباحث کلیدی با حساسیت برخورد کنند. شاید بسیاری از نمایندگان مجلس، فیلم «هیس! دختر‌ها فریاد نمی‌زنند» را هم ندیده باشند، ولی گمان می‌کنم با توجه به معضلاتی که یک تعرض به یک کودک برای کل اجتماع در بلند مدت در پی دارد، باید شاهد حساسیت بیشتری در میان نمایندگان مردم باشیم. به شخصه پس از خواندن مطالب درباره سرنوشت غم‌انگیزی که بر سر کودکان در برخی مدارس فوتبال ‌آمده، به شدت گریه کردم و الان که با شما صحبت می‌کنم، نفسم بالا نمی‌آید.

درخشنده همچنین درباره سلسله سفرهایی که برای اکران بین‌المللی «هیس! دختر‌ها فریاد نمی‌زنند» داشته، به طور خاص به سفرهای هند و آمریکا اشاره کرد و گفت: پس از آنکه آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک یا‌‌ همان اسکار از ما ‌خواست ‌تا سناریو‌ فیلم را برای آرشیو این آکادمی ارائه بدهیم تا سینماگران و دانشجویان بتوانند در برنامه‌های مطالعاتی‌شان استفاده کنند، در سطح بین‌الملل شاهد افزایش توجهات نسبت به این فیلم بودیم.

در همین راستا اکران‌هایی با حضور اساتید و دانشجویان در UCLA و UCI داشتیم و در جشنواره ارواین که در کالیفرنیا برگزار می‌شود، با استقبال وسیعی روبه‌رو شدیم و جایزه بهترین فیلم از منظر مخاطبان را در آمریکا نیز به دست آوردیم که برای ما نشان داد این درد مشترک در همه جهان یک حس مشترک را در پی دارد.
از شنیدن اظهارات مسعود شجاعی درباره تعرض به کودکان گریستم


این کارگردان زن سینمای ایران درباره سفر به هند نیز از برقراری دوباره این حس مشترک گفت و یادآور شد: در تعداد چشمگیری از جشنواره‌های مهم هند از جمله گوآ، چنای، کرالا، بمبئی و... که جشنواره‌های درجه یک این کشور هستند، از فیلم استقبال بی‌نظیری شد و طولانی‌ترین صف‌هایی که شکل می‌گرفت، برای این فیلم بود. در سکوت حین اکران فیلم در سالن‌های هند، جو سنگینی دیدم و بغض دختران و زنان هندی را می‌دیدم که تعداد بالایی از آن‌ها، شخصاً این تجربه تلخ را داشتند و حین نمایش فیلم چه رویارویی با خودشان داشتند!

پس از یکی از اکران‌ها، ‌آقایی گوشه مانتوی مرا گرفت و بوسید و گفت این فیلم برای سینمای هند، حکم جواهر را دارد و از وقوع این اتفاقات در بستر برخی خانواده‌های هندی صحبت‌هایی کرد که از بحرانی بودن شرایط جامعه هند حکایت داشت.

درخشنده درباره اکران جهانی آخرین فیلمش توضیح داد: به واسطه حس مشترکی که اشاره کردم و مضمون جهانی فیلم، در اکران‌های بین‌المللی با استقبال وسیعی روبه‌‌رو شدم؛ اما واقعاً تا چه اندازه می‌توان‌ یک‌تنه‌ در این میدان پیش روم؟ در این باره با مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد‌ رایزنی کردم، ولی تاکنون کاری نشده ‌است. رایزنی‌های فرهنگی نیز به هفته‌های فیلم بسنده می‌کنند و پیگیر اکران فیلم‌های ایرانی در کشورهای هدف نیستند و واقعاً هفته‌های فیلم، اتفاق بزرگی برای سینمای ایران نیست و ایجاد ذائقه تازه نسبت به سینمای ایران در مخاطب خارجی ‌نمی‌کند.

در سال‌های اخیر، بسیاری از کشور‌ها از جمله کره و ژاپن توانستند ذائقه مخاطب ایران را نسبت به آثارشان حساس کنند؛ اما متأسفانه ما در این زمینه نتوانستیم عمل کارآمدی داشته باشیم؛ ‌ای کاش در این زمینه شاهد برنامه‌ریزی راهبردی بودیم!

این کارگردان درباره تازه‌ترین اثرش گفت: «خانم، مال معرفی کنید»؛ لحن جدی درباره طلاق و مهریه دارد و پس از گذراندن مراحل تحقیق، سناریوی‌اش در مراحل تکمیلی است. به هر حال این درد بزرگی است که از هر ده ازدواج، هفت مورد منجر به طلاق می‌شود و پایه‌های خانواده‌های ایرانی تا این حد سست شده است.

کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1377 دوشنبه 12 اسفند 1392 نظرات (0)

در فیلم "خواب زده‌ها” که یک کمدی عاشقانه است بازیگرانی چون فرهاد اصلانی، شقایق فراهانی، اکبر عبدی، صابر ابر، ساره بیات و… بازی می‌کنند.

گریم جالب

کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1191 شنبه 10 اسفند 1392 نظرات (1)

الناز شاکردوست بازیگر سینما که این روزها مشغول بازی در فیلم سینمایی «تابو» به کارگردانی خسرو معصومی است، مدتی قبل در جریان ضبط سکانسی از این فیلم که قرار بود در آن صحنه غرق شدن شخصیت زن فیلم با نام بهار با بازی او ضبط شود، نزدیک بود به راستی در دریا غرق شود.
 
به گفته امیر گرجی جانشین تولید فیلم «تابو» در این سکانس بهار بعد از دعوا با پدرش به دریا می‌زند اما از آنجا که این صحنه خیلی ناگهانی به ذهن خسرو معصومی رسیده بوده، پیشگیری‌های لازم انجام نشده بود. به این دلیل که بهار در فیلمنامه قصد خودکشی دارد و شنا هم بلد نیست، شاکردوست مجبور بوده تا میانه‌های دریا در حالی که شنا نمی‌کند پیش برود اما موجی بلند باعث می‌شود او زیر آب برود و...
 
شاکردوست هفته گذشته در گفتگوی تلفنی با برنامه «پرانتز باز» رادیو نمایش که به سردبیری و تهیه‌کنندگی مارال دوستی روی آنتن می‌رود، برای اولین بار این واقعه را با جزئیات شرح داد:
 
قرار بود آنقدر در دریا پیش بروم که کسی مرا نبیند
 
وی گفت: در حال حاضر صدای من را از میانکاله استان مازندران می‌شنوید. این اتفاق به این صورت بود که ما صحنه فیلمبرداری‌مان یعنی لوکیشن ما کنار دریا، نزدیک یک کشتی به گل نشسته‌ به نام میانکاله بود. آن روز قرار بود ما صحنه خودکشی دختر فیلم به نام بهار را بگیریم که نقشش را من بازی می‌کنم. بعد از این که در سکانسی دعوای سختی با پدرم یعنی کسی که نقش پدرم را بازی می‌کند، داشتم، قرار بود به دریا رفته و در دریا آنقدر پیش بروم تا جایی که کسی من را نبیند.
 
به گردابی افتادم که چهار نفر را کشته بود
 
شاکردوست افزود: در انتها هم به سمت راست بروم؛ یعنی آن جایی که این کشتی به گل نشسته و نتیجه اینکه از دید دوربین مخفی بمانم. اما هیچ کدام ما نمی‌دانستیم این کشتی به گل نشسته در انتهای پاشنه خودش پروانه‌ای دارد که این پروانه هنوز کار می‌کند و باعث می‌شود که آب در گرداب جمع بشود، هر چیزی را که نزدیکش می‌شود ببلعد و تاکنون چهار نفر پیش از این، به همین شکل غرق شدند.
 
نیروی آب فراتر از توانم بود
 
این بازیگر ادامه داد: داستان همان طوری که برنامه‌ریزی کرده بودیم پیش رفت، من آنقدر شنا کردم که از دید دوربین مخفی ماندم و در گوشه راست کشتی منتظر ماندم و شروع کردم با پا شنا کردن. ناگهان احساس کردم که نیروی زیادی دو پایم را به سمت پایین می‌کشد. من با اینکه شناگر خوبی هستم، با تمام قدرت فقط دست و پا می‌زدم. مدام سعی می‌کردم شنا کنم تا مقاومت کرده باشم چرا که نیروی آب زیادتر از توان من بود.
 
حلالم کن که نتوانستم برایت کاری کنم
 
شاکردوست دنباله حادثه را اینگونه شرح داد: نکته دیگر این که این اتفاق همان زمانی بود که برف زیادی آمده بود. هوا بسیار زیاد سرد بود و از جایی به بعد سردی آب اجازه نمی‌داد که قلب من خون را پمپاژ کند. تمام بدن من سِر شده بود و من تمام تلاشم را برای زنده بودن می‌کردم. دقیقا در لحظه‌های آخر حتی یکی از بچه‌های صحنه که تا نزدیکی من آمده بود با صورتی گریان گفت: حلالم کن خانم شاکردوست، نتوانستم برایت کاری کنم...

 

ادامه مطلب و عکس ها برای اعضا

کافی نت سهندیه تبریز بازدید : 1203 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)
گزارش ویژه/

 

در فیلم "مانگا"،Salem (اورشلیم - بیت‌المقدس) به عنوان آرمان‌شهر معرفی می‌شود، آرمان شهری که شهروندان پادآرمان‌شهر اسقاط‌دانی به‌دنبال یافتن راهی برای رسیدن به آن هستند و بعضی برای رسیدن به این آرزو دست به کشتن سایبرگ‌های دیگر می‌زنند تا با فروختن اعضای سایبری آن‌ها هزینه‌ رفتن به آنجا را تامین کنند.

  گزارش ویژه - جیمز کامرون کارگردان فیلم هایی چون Avatar و Terminator  طی صحبت‌هایی بیان داشته که قصد دارد مانگای Battle Angel Alita  را به پرده‌ی سینماها بیاورد و آغاز این پروژه را ۴ سال دیگر اعلام کرده است.
 


کامرون در کنفرانس مکزیکوسیتی به حضار اعلام کرده این پروژه که سال‌ها تصمیم ساخته‌ش را داشته در سال ۲۰۱۷ بعد از اینکه مراحل تولید دو فیلم بعدی Avatar پایان یافت، آغاز می‌کند. او در ادامه متذکر شد که این پروژه با تمرکز بر بسط و گسترش داستان و شخصیت پردازی به تکنولوژی جدیدی بالاتر از Avatar نیاز خواهد داشت.

این مانگا توسط Kishiro Yukito  خلق شده و سال ۱۹۹۰ در مجله Business Jump  انتشارات Shueisha به چاپ رسیده است. سری این مانگا ۵ سال بعد از خلق آن به پایان رسید. تمرکز داستان حول دختر سایبرگی است که در زباله‌دانی شهر پیدا می‌شود و تنها خاطراتی جزئی را از زندگی قبلیش بیاد می‌آورد، او در ادامه به مبارزه با جرم و جنایت می‌پردازد.

شش سال پس از پایان یافتن مانگا، Kishiro با اعلام اینکه از خط سیر مانگای اصلی ناخرسند بوده این مانگا را با نام Battle Angel Alita: Last Order  احیا می‌کند و در آن قسمت‌های پایانی مانگای اصلی را باز نویسی می‌کند. اینکه کامرون در نظر دارد به خط اصلی این مانگا وفادار باشد یا این که تغییراتی را در آن لحاظ کند، هنوز مشخص نیست.

بررسی کلی این مانگا
قبل از اینکه به بررسی این مانگا بپردازم لازم است که برخی از اصطلاحات را توضیح بدم:

مانگا – Manga: واژه‌ای است که به کمیک بوک‌های ژاپنی اطلاق می‌شود.
انیمه: به انیمیشن‌های ساخته شده در ژاپن گفته می‌شود و فرقی بین دو بعدی یا سه بعدی بودنشان نمی‌کند، گرچه شاید به غلط برخی این واژه را مختص انیمه‌های دو بعدی ژاپن می‌دانند.

OVA: انیمه‌های که پخش اولیه‌ی آن‌ها مانند سایر انیمه‌ها، تلویزیونی نیست و منحصراً به صورت DVD منتشر می‌شوند.

کانجی: الفبایی تصويري كه درقرن پنجم و ششم از چين وارد ژاپن شده و قريب به ۲۰۰۰ حرف مي باشد.

Battle Angel Alita  که در ژاپن به نام Gunm شناخته می‌شود (銃夢 - Ganmu  واژه‌ای مرکب از دو واژه‌ی"Gun"  و  onyomi که در کانجی ژاپنی معنی "رویا" را می‌دهد است) ، سری مانگایی است که توسط Kishiro Yukito در سال ۱۹۹۰ خلق شده و در مجله‌ی Business Jump  انتشارات Shueisha به چاپ رسده است.

دو جلد از نه جلد این مانگا تبدیل به دو قسمت OVA انیمه‌ای گشته، که ADV Films در آمریکای شمالی  با نامBattle Angel  و  Manga Entertainment در انگلستان و استرالیا با نام Battle Angel Alita آن را منتشر کرده‌اند.
 

طراحی روی جلد نخست این مانگا

داستان سری مانگا در آینده‌ای فرا آخرالزمانی رخ می‌دهد و تمرکز آن روی دختر سایبرگی به نام آلیتا (Alita) که تمام حافظه‌اش را از دست داده و در زباله‌دانی توسط دکتر سایبرنتیکی پیدا می‌شود و از او مراقبت می‌کند، است. هنر رزمی‌اش به نام Panzer Kunst باعث می‌شود که او تبدیل به جایزه‌بگیری شود که مجرمین را شکار می‌کند.

ادامه‌ی داستان مربوط به جستجوی آلیتا برای پی‌بردن به گذشته‌اش و همچنین حول کاراکترهایی که با آن‌ها زندگی می‌کند است. این مانگا بعدها با نام Battle Angel Alita: Last Order ادامه یافت.



مانگاکا
مانگاکای این اثر Kishiro Yukito، متولد ۲۰ مارس ۱۹۶۷ در توکیوی ژاپن است.
آثار

  • Hito (مجموعه داستان‌های کوتاه)
  • Kikai (۱۹۸۴
  • Kaiousei (۱۹۸۸
  • Hito (۱۹۸۸
  • Dai-Majin (۱۹۸۹
  • Mirai Tokyo Headman (۱۹۸۹
  • Uchukaizokushonendai (۱۹۹۰
  • Battle Angel Alita (۱۹۹۰-۱۹۹۵
  • Ashen Victor (۱۹۹۷
  • Gunnm Gaiden (۱۹۹۷
  • Aqua Knight (۱۹۹۸
  • Battle Angel Alita: Last Order (۲۰۰۰-تاکنون

که از بین این آثار Ashen Victor ، Gunnm Gaiden روایتگر داستان‌هایی جانبی از مانگای اصلی Battle Angel Alita هستند و مانگای Battle Angel Alita: Last Order ادامه‌ای بر سری این مانگاست که چاپ آن تاکنون نیز ادامه دارد.

از آنجایی که مانگاکاها اکثر وقت خود را صرف طراحی مانگا می‌کنند اطلاعات زیادی از آن‌ها در دسترس نیست، حتی بعضی از آن‌ها به خاطر انتخاب نام متفاوتی در آثار خود زندگی کاملاً مخفی و بدون حاشیه‌ای دارند. از این رو از این مانگاکا نیز اطلاعات بیش از این مواردی که یاد شد در دسترس نیست.


نگاهی کلی بر داستان


Battle Angel Alita سرگذشت آلیتا ("Gally" – "گالی" در نسخه‌ی اصلی ژاپنی) دختر سایبرگی که دچار فراموشی شده، می‌باشد. او درحالی که فقط سر و قفسه‌ی سینه‌اش سالم است توسط دکتر سایبرنتیکی به Ido Daisuke در زباله‌دانی یافت می‌شود. Ido  او را احیا کرده و پس از اینکه در می‌یابد او دچار فراموشی گشته، نام آلیتا را بر وی می‌گذارد.

 آلیتای بازسازی شده خیلی زود هنر رزمی Panzer Kunst را به‌یاد می‌آورد، گرچه به جز این مورد چیز دیگری را به‌خاطر نمی‌آورد. آلیتا اولین بار از Panzer Kunst برای کشتن مجرمین سایبرگ استفاده می‌کند، و سپس به عنوان بازیکن در مسابقات ورزشی وحشیانه‌ی Motorball شرکت می‌کند. طی مبارزه، آخرین خاطراتش را به‌یاد می آورد.

 او قبلاً در شهر شناور در فضای Tiphares  یک مامور بوده که برای شکار مجرم‌ها به پایین فرستاده شده است.

تعداد صفحات : 10

درباره ما
پارتی پاتوق محل مطالب آموزشی علمی تفریحی و معرفی فیلم و سریال
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    تبلیغ یکساله
    هاست رایگان
    کافی نت سهندیه تبریز


     

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1127
  • کل نظرات : 489
  • افراد آنلاین : 23
  • تعداد اعضا : 995
  • آی پی امروز : 106
  • آی پی دیروز : 326
  • بازدید امروز : 702
  • باردید دیروز : 6,486
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 702
  • بازدید ماه : 71,548
  • بازدید سال : 403,004
  • بازدید کلی : 9,184,018
  • کدهای اختصاصی
    یکسال تبلیغ 30تومن

    سفارش دهید

    بهترین سایت هاست رایگان


    دانلود آهنگ های جدید - دانلود آهنگ های جدید