روز دختر یا دختران مصادف است با روز ولادت حضرت معصومه(س).اینکه دختران ایران زمین اینروزها در کدام عرصه های اجتماعی،فرهنگی،هنری و ورزشی مشغول به ایفای نقش هستند مهم است اما از آن مهم تر باید از متولیان امر پرسید آیا تمامی ظرفیتها برای شکوفایی خلاقیتهای این قشر مهم جامعه بکارگرفته شده یا هنوز راهی طولانی در پیش داریم؟















































امروزه نوجوانی دوره خاص و متفاوتی در نظر گرفته میشود. گسترش رسانهها و تغییر در سبک زندگی، این دوره را تبدیل به دورانی پر از هیجان کرده است که میتواند هم خوب و هم بد باشد. برای خوب بودن این هیجان و هدایت آن به سمت مطلوب لازم است والدین آموزش ببینند و روشهای تربیتی خود را متناسب با شرایط روز تغییر دهند.
گپی کوتاه با چند دختر در سنین دبیرستان، به خوبی نشان از غفلت والدین از الگوها و تربیت دخترانشان در این سنین دارد و این یعنی غفلت از شکلگیری شخصیت و انتخاب سبک زندگی فرزندشان در تمام طول عمر.
مهرناز یکی از همین دختران نوجوان که در سال دوم دبیرستان است، الگوی بیشتر همکلاسیهایش را بازیگران و خوانندگان در داخل و خارج کشور معرفی کرده، و افرادی چون الناز شاکر دوست، سلنا گومز و تیلور سوئیفت را قهرمان و نماد دختران نوجوان میداند. وی دلیل این علاقه را، رقبت دوستپسرهای همکلاسیهایش به این ستارگان میداند.

دوران نوجوانی و دغدغههایی که به یک باره بزرگ شدهاند
فاطمه عزیززاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در این زمینه معتقد است: بحثی که الان در مورد دوره نوجوانی مطرح است، این است که این دوره همراه با بحران و هیجان است. نوجوانان معمولاً افرادی هیجانطلب و هیجانمحور هستند. در حالیکه باید اساساً در این دوران به سمت عقلمحور بودن سوق داده شوند. در واقع نوجوانی اولین دورانی است که پس از کودکی، افراد در آن احساس استقلال کرده و خودشان میتوانند فکر کنند؛ چراکه تا قبل از آن بیشتر به والدین و بایدها و نبایدهای آنان وابسته بودهاند.
رسانه، الگوساز دختران نوجوان
سانوا تاجبخش روانشناس معتقد است اهمیت الگوسازی و الگو گرفتن برای نوجوان از آنجا ناشی میشود که در این دوران نوجوان نیازمند راهنما و الگویی است که به او کمک کند تا هم به تمامی دغدغههایش پاسخ دهد و هم بتواند او را در بزرگسالی و جوانی به نقطه کمال مدنظر وی برساند. این نقطه کمال که معمولاً هم بسیار ایدهآل در نظر گرفته میشود، اینگونه تعریف میگردد: چگونه من میتوانم در آینده زنی زیبا، خوشاندام، تحصیلکرده، دارای شغل خوب و با روابط اجتماعی موفق شده و همسر خوبی داشته باشم؟ توجه کنید که برای رسیدن به این نقطه ایدهآل نوجوان باید الگویی داشته باشد که به او کمک کند. بنابراین با توجه به شکل و نوع دغدغههایش که از موضوعات ظاهری و چهره و اندام شروع میشود، میتوان اینطور در نظر گرفت که اولین الگوی در دسترس آنها برای پیروی، بازیگران، خوانندگان و مدلهای رسانهای مشهور باشند. این ستارههای مشهور، ظاهراً همه ویژگیهای مورد توجه این دختران را دارا هستند. گرچه این نوجوانان از زندگیهای پر از آسیب برخی از ستارهها بیخبرند و تنها با دیدن چهره و اندام زیبا، لباسهای گرانقیمت، وضع مالی خوب و شهرتشان، ترجیح میدهند آنها را به عنوان الگو برگزینند.
همچنین عزیززاده، مشاور امور خانواده، به نقش رسانهها در الگوسازی برای نوجوانان اشاره میکند و میگوید: آنچه امروزه بیشتر مطرح است این است که سطح اطلاعات بسیار زیاد شده و گسترش رسانههایی چون اینترنت و ماهواره حجم زیادی از اطلاعات را در دسترس نوجوانان قرار داده است. اطلاعاتی که ضمن باهوشتر کردن این نواجوانان، آنها را به سمت سطحیشدن نیز پیش میبرد. این اطلاعات سطحی موجب شده تا نوجوانان در این سن حساس بجای پرداختن به الگوهای اخلاقی و توجه به ابعاد شخصیتی افراد، دنبال الگوهایی باشند که از طریق رسانهها تبلیغ میشوند. الگوهایی که تنها به ظاهر و مد توجه میکند و خصوصاً در مورد دختران نوجوان، Body Image آنها را تحتتأثیر خود قرار میدهد.
وی افزود: بدین ترتیب الگوهایی که بیشتر مورد توجه این دختران نوجوان قرار میگیرند، بازیگران و خوانندگان مشهور رسانهای هستند که بیش از هر چیز بر ظاهر و جلوههای بصری و بدنی آنها تأکید میشود. بدین ترتیب الگوهای این دختران، به شدت ظاهری بوده و تنها نقطه مشترک همه آنها مدگرایی و توجه به فاکتورهای زیبایی است. زیباییای که باز هم خود رسانه تعریف میکند و هر روز هم با ورود ستارگان و مدلهای جدید در عرصه رسانه رنگ عوض میکنند و تبدیل به فاکتورهای جدیدی برای تبلیغ زیبایی و الگوسازی از ظواهر این ستارگان میشوند. در حالیکه در گذشته این الگوها بیشتر دارای ویژگیهای اخلاقی و صفات انسانی بودند و شخصیت و رفتار آنها باعث قهرمانسازی (Hero) از آنها میشد، حتی در شرایطی که این الگوها غیرمذهبی بودند. اما امروزه ویژگیهای این الگوها در مانکن بودن و زیبایی صورت خلاصه میشود و همین موضوع نیز موجب گرایش درصد بالایی از دختران به داشتن اندامیایدهآل و جراحیهای زیبایی شده است.
گروه دوستان، مؤثر و پر اهمیت
نوجوان میخواهد در این دوران دیگر یک شخص بزرگسال در نظر گرفته شود نه یک کودک. بنابراین غیر از استفاده از ستارگان رسانهای به عنوان الگو، از گروههای دوستی و همسالان هم برای الگوپذیری استفاده میکند.
تاجبخش در مورد تأثیر روابط دوستی بر دختران نوجوان اظهار داشت: این جمع دوستان و ارتباطات دوستی برای دختران در سن نوجوانی بسیار لازم و مفید است؛ چراکه روابط عمومی آنها را قوی کرده، ارتباطات اجتماعیشان را گستردهتر میکند و به نوعی آنها را اجتماعی میکند. اما باید توجه داشت این گروهها تا جایی مفید هستند که ارزشها و هنجارهایشان در چهارچوب ارزشهای خانوادگی نوجوانان بوده و در تضاد با یکدیگر نباشد. در صورتی که شناخت از این دوستان و گروههای دوستی از طرف خانواده حاصل شده و سلامت آنها تأیید گردد، میتوانند تأثیر بسیار خوبی بر نوجوانان گذاشته و الگوی خوبی برای شکل دادن شخصیت آنها باشد.
وی همچنین تأکید کرد: البته باید توجه داشت که غیر از گروههای دوستی در مدرسه و تأثیر زیادی که بر دختران در این سن میگذارند، گروههای دیگری نیز در خارج از مدرسه تشکیل میشود که معمولاً آسیبدیده و آسیبزا هستند. این دختران معمولاً معتاد، روسپی، فراری و دارای خانوادههای آسیبدیده هستند که در جامعه رها شده و به همین دلیل معمولاً در مدارس جایی ندارند و ترجیح میدهند در خارج از مدرسه به جذب دختران نوجوان بپردازند. باید توجه داشت که ارتباط با این گروهها و افتادن در دام روابط با این نوجوانان زنگ خطر جدی برای بسیاری از خانوادههاست و بر همین اساس آنها باید نظارت کافی بر دوستیها و گروههایی که دخترانشان در آنها عضو هستند، داشته باشند.
آسیبهای الگوسازی تنها براساس ظواهر
عزیززاده، روانشناس و مشاور در مورد آسیبهای داشتن الگوهایی تنها بر اساس ظاهر معتقد است: این دوران در واقع باید دورانی باشد که دختران وارد مرحله تفکر عمیقتر و انتزاعیتر شوند، آیندهنگرتر و هدفدارتر بوده و برای آینده خود برنامهریزیهای بلندمدتی بکنند. در حالیکه امروزه این ارزشها در این دوره کمرنگتر هم میشوند. آسیبهای اینگونه الگوها و دوری از تفکر منطقی در این دوران سوق پیدا کردن دختران نوجوان به سمت لذتهای سطحی و زودگذر است که به جای اهداف بلندمدت و برنامهریزی برای آینده آنها را به سمت مسائلی مانند موادمخدر و روابط نامشروع میکشاند. این نوع زندگی و تفکر در نوجوانی متأسفانه تمام فلسفه زندگی این دختران در آینده زندگیشان را نیز تحتتأثیر قرار میدهد و در واقع تا سن 24 و 25 سالگی که دوره طوفان جوانی است و جوان باید مسیر اصلی زندگیاش را مشخص کرده باشد، آنها را از تفکر جدی و پیدا کردن راه اصلی و رسالت خویش در زندگی دور میکند.
وی ادامه داد: در واقع این آسیبها، آسیبهای مقطعی نیستند، دنبالهدار و بلندمدتاند و گاه میتوانند تا میانسالی و پیری زندگی فرد را تحتالشعاع قرار داده و پیامدهایی هم در دوران نوجوانی و هم در بزرگسالی برای شخص دارند. مانند توجه افراطی به ظاهر و اقدام به اعمال جراحی زیایی پیاپی، بیاشتهایی عصبی، نارضایتی از ظاهر، کاهش اعتماد به نفس، مدگرایی و نداشتن سلیقه شخصی برای انتخاب، مشکلات اقتصادی ناشی از این مسائل و در نهایت ناتوانی از برقراری روابط اجتماعی صحیح.
اهمیت خانواده در شکل دادن شخصیت دختران نوجوان
عزیززاده همچنین به مسئله خانواده اشاره کرد و تصریح کرد: در صورتی که بسیاری بر اهمیت اجتماع و گسترش رسانهها در شکلگیری شخصیت دختران تأکید کرده و آنها را در این زمینه مسئول میدانند، من معتقدم خانواده و والدین نقش مهمتری در این زمینه داشته و میتوانند مؤثرتر باشند. در واقع اصل گفتگو و برقرار کردن دیالوگی دو طرفه (نه صرفاً مونولوگ) میان والدین و دختران در سنین حساس نوجوانی میتواند از مهمترین راهکارهای مهارتهای برقراری روابط مؤثر بوده و والدین را در کنار نوجوانان و نه مقابل آنها قرار دهد. داشتن دیالگوگهای اینچنین باعث میشود دختران نوجوان فکر کنند و مسئولیتپذیرتر شوند. این مسئله خود باعث میشود آنها به سمت تفکر منطقی و هدایت برای انتخابگری عقلانی سوق داده شوند.
اما به طور کلی در این زمینه که والدین چگونه میتوانند روابط مؤثر با فرزند خود برقرار کرده و در این دوران حساس به مثابه دوست برای دختران خود ظاهر شوند، تا وی را از بسیاری از آسیبها دور کنند، تاجبخش سه راهحل ارائه میکند:
1. ایجاد یک رابطه دوستانه، حمایتگرانه و همدلانه: به این معنا که والدین همچون یک دوست از سرزنش دختر نوجوان خودداری کرده و تنها برای حل مشکلاتش به او کمک کنند. حمایت همدلانه بجای سرزنش و خودافشایی از دوران کودکی خود نه در نقش یک قهرمان، بلکه با همه کم و کاستیهایی که والدین هم داشتهاند، میتواند مهمترین راه برای ایجاد حس دوستی و همدلی میان والدین و فرزندان باشد.
2. دادن آگاهیهای لازم در هر مورد: دختر نوجوان در واقع خودش میداند نادان است و اگر کسی حاضر شود اطلاعات و آگاهیهایی که او میخواهد را به درستی و صادقانه به او بدهد، بسیار استقبال میکند. پدر و مادر میتوانند از همین مسئله استفاده کرده و با دادن اطلاعات و اگاهیهای مناسب در هر امری که فرزندشان احساس نیاز میکند، زمینه دوستی و مشورت برای تصمیمگیری با او را ایجاد کنند. البته باید در نظر داشت والدین حق تصمیمگیری را در هر حالتی بایستی به خود فرزند واگذارند و فقط به او راهنمایی دهند؛ چراکه این کار هم باعث جلب اعتماد فرزندان میشود و هم در آینده حس مسئولیتپذیری و بلوغ روانی را در آنها ایجاد میکند.
3. باز کردن راههایی برای فعالیتها و تفریحات سالم و متناسب با نیازهای آنان: زمانیکه دختر نوجوان میخواهد با دوستانش به تفریحات مورد علاقه خود بپردازد و به پارک و سینما رود، تنها نهی کردن و ایجاد محدودیت از طرف والدین نمیتواند او را از این کار منع کند. بلکه این ایجاد محدودیت زمینهساز روابط خصمانه میان آنها میشود. در عوض توصیه میشود به سالمسازی روابط و اطراف وی بپردازد. از این طریق که خود یا یکی از جوانان مورد اعتمادش را با آنها همراه کند و سعی کند بر اساس روابط دوستانهای که قبلاً با وی برقرار کرده، دوستان وی و گروهشان را شناخته و خود در تفریحاتشان حضور کمرنگی داشته باشد.
راهکارهای الگوسازی برای دختران
تاجبخش، روانشناس و مشاور خانواده در مورد وجود راهی برای الگوسازی مناسب برای دختران نوجوان به ارائه الگو از طرف خود والدین اشاره کرد و افزود: والدین باید بتوانند با توجه به معیارهای نوجوان و ارزشهای خود، دختری از اقوام و آشنایان را که فاصله سنی کمتری با نوجوان دارد و در عین حال دختری موفق و دارای جذابیت است، به شکل غیرمستقیم در ارتباط با دختر نوجوان قرار دهند و این گونه زمینه دوستی و آشنایی فرزندشان را با الگویی که خود به آن اطمینان دارند، فراهم کنند.
علاوه بر این عزیززاده، کارشناس ارشد روانشاسی در این زمینه معتقد است: به زعم من در سالهای اخیر ما بر علیه دختران نوجوان اقداماتی را انجام داده ایم که بیشتر به ضرر آنها بوده است. برای مثال والدین مسئولیتهای زندگی را آنها گرفتهاند و جز درس خواندن کاری بر عهده آنان نمیگذارند. در حالیکه در کمتر از 20 سال پیش دختران در سنین نوجوانی مسئولیتهایی در خانه داشتند که در روند رشد آنها تأثیر به سزایی داشت. مسئولیت دادن به دختران باعث میشود آنها به بلوغ روانی رسیده و توانایی خوب فکر کردن و دست زدن به انتخابگری عقلانی را در هنگام گزینش رسانهای داشته باشند. عاقلانهتر رفتار کنند، با تحلیل بیشتری فکر کنند، آیندهنگرتر شده و از سطحیشدنشان جلوگیری شود. که همه اینها در نهایت باعث کاهش ریسکپذیری آنها میشود.
سخن آخر
گفتگو با بسیاری از دختران نوجوان در مورد الگوها و اهدافشان در زندگی حال و آینده، به خوبی نشان از وجود یک اپیدمی در میان آنها به عنوان الگوی ایدهآل برای زندگی دارد و آن ایدهآل چیزی نیست جز تبدیل شدن به زنی بسیار زیبا و خوشهیکل که مورد توجه مردان است. وقتی از قهرمانهای محبوبشان حرف میزنند، نیمنگاهشان به میزان محبوبیت این ستارگان در میان پسران همسالشان است. در واقع اگر بخواهیم چگونگی شکلگیری این الگوهای ایدهآل را ریشهیابی کنیم، میرسیم به اینکه "فلان بازیگر یا خواننده در میان پسران بسیار محبوب است، پس الگوی خوبی است."
این مسئله که در میان حرفها و ذهنیتهای بسیاری از دختران دبیرستانی دیده میشود، نشان میدهد متأسفانه گروه مرجع آنان برای پیدا کردن الگوی زندگی، نوع نگرش و خطکش پسران برای معرفی بهترین، زیباترین و ایدهآلترین است و البته که این حالت در میان دختران و پسران نوجوان یک شبه بنا نشده و محصول سالها تربیت این دختران از کودکی است؛ تربیتی که روز به روز در خانواده، جامعه و رسانه تقویت میشود و در نهایت الگوی زندگی آنان را در تمام دوران زندگی تحتتأثیر قرار میدهد.